کد مطلب:106602 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:149

خطبه 217-نکوهش دنیا











[صفحه 166]

از خطبه های آن حضرت (ع) است: تاره: دفعه، مرتبه مستهدفه: چیزی كه نصب می شود و هدف تیراندازی قرار می گیرد. عفت الاثار: آثار محو شد، ناپدید شد نمارق: جمع نمرق و نمرقه: متكای كوچك كلكل: سینه بعثرت القبور: قبرها نبش شد، و آنچه در آن بود بیرون آورده شد، هر گاه شخصی كالای فروشی خود را، هم زند، و زیر و رو كند به طوری كه آنچه در پایین است بالا بیاید و آنچه در بالاست پایین آید، می گویند: بعثر الرجل متاعه: آن مرد كالای خود را زیر و رو كرد. (دنیا سرایی است كه با گرفتاری درآمیخته و به مكر و فریبكاری شهرت یافته است، همواره بر یك حال باقی نمی ماند، واردشوندگان به آن سالم نمی مانند احوالش گوناگون و اوضاعش در تغییر است خوشی در آن نكوهیده و آسودگی در آن وجود ندارد، ساكنان دنیا هدف بلایند كه دنیا آنان را با تیرهای خود نشانه گرفته و با مرگ نابودشان می كند. بدانید ای بندگان خدا، شما و دنیایی كه در آن قرار دارید در همان مسیری گام برمی دارید كه گذشتگان شما آن را پیموده اند، آنها كه عمرشان از شما درازتر و خانه هایشان از خانه های شما آبادتر و آثارشان از شما بیشتر بود، صداهایشان خاموش شد و از هوا و هوس افتادند و

بدنهایشان پوسید و ساختمانهایشان خالی ماند و آثارشان مندرس شد، كاخهای برافراشته و ساختمانهای استوار و بالشهای گسترده را به سنگهای محكم و قبرهای به لحد چسبیده، تبدیل كردند، آن قبرهایی كه اطرافشان ویران شده و ساختمان آنها با خاك استوار شده است مكان آن قبرها با هم نزدیكند ولی آنان كه در قبرها خوابیده اند، غریب و تنهایند در یكجا اجتماع دارند ولی ترسان و هراسانند و گروهی به ظاهر راحتند اما در واقع گرفتارند، با وطنهای خود انس نمی گیرند، با آن كه با هم نزدیك و همسایه اند، اما همانند همسایگان با هم آمیزش ندارند، چگونه میان آنها دید و بازدید باشد و حال آن كه پوسیدگی با سینه ی خود آنان را خرد كرده و سنگ و خاك ایشان را خورده است، اكنون تصور كنید كه شما نیز به جای آنها رفته اید و آن خوابگاه شما را به گرو گرفت، و آن امانتگاه شما را در آغوش دارد، پس چگونه خواهد بود حال شما، وقتی كه كارهایتان سرآید و قبرها زیر و رو شود؟ (هنالك تبلوا كل نفس ما اسلفت و ردوا الی الله مولاهم الحق و ضل عنهم ما كانوا یفترون.) امام (ع) در این خطبه ی شریف كه دنیا را نكوهش و نواقص آن را گوشزد كرده، می خواهد انسان را چنین هشدار دهد كه از تمایل زیاد ب

ه دنیا بر حذر باشد و بداند كه روآوردن به زرق و برق دنیا، آدمی را از توجه به خدا باز می دارد، باید به دنیا به گونه ای نگریست و استفاده كرد كه بدان منظور پدید آمده است (یعنی دنیا را وسیله آخرت قرار داد و نه هدف) كلمه ی دار خبر مبتدای محذوف (الدنیا) است. در آغاز، عیبهای دنیا را برشمرده و مردم را از آن برحذر داشته است: 1- دنیا با گرفتاری و بلا همراه است و به منظور رساتر بودن كلام، این معنا را به طور كنایه با لفظی از ماده ی حفوف اشتقاق یافته و به معنای احاطه و فراگیری همه ی جهات است تعبیر فرموده است، چون كنایه رساتر از تصریح است. 2- دنیا به دغلكاری و فریب شهرت دارد، لفظ فریب و دغل را به عنوان كنایه و استعاره ذكر كرده است، زیرا گاهی در دنیا خوشیهایی به انسان رومی آورد كه چون مورد پسند انسان است و به آن خو می گیرد، تصور می كند كه این وضع برای همیشه باقی می ماند گویا از دنیا قول گرفته كه همیشه با او سر سازش داشته باشد، و چون آن وضعیت تغییر می كند و دنیا با او ناسازگار می شود مثل آن است كه دنیا وی را فریب داده و با او مكر كرده است و از آن رو كه این تغییر حالت، از خوشی به ناخوشی و بالعكس برای دنیا زیاد و دائمی است لذا

به این ویژگی معروف و مشهور است. 3- هیچ حالتی از حالات دنیا ثبات و دوامی ندارد. 4- واردشوندگان به دنیا از آفتها مصون نیستند. 5- احوال آن متفاوت است. احوال خبر مبتدای محذوف است و تقدیر آن چنین است، احوالها احوال مختلفه. 6- متغیر بودن حالات آن، چنان است كه پس از هر حالتی، حالت دیگری پیدا می شود. 7- خوشی و دلبستگی بدان نكوهیده است، زیرا لذتهای آن، عاقبتی هلاكتزا دارد و آلوده به مرضهای تیره كننده ی دل و عوارض نامطلوب است و به این سبب پیوسته در زبانهای اغلب مردم مورد مذمت قرار می گیرد و در زبان كسی هم كه دنیا به كام اوست و در آسایش و رفاه زندگی می كند، موقعی كه برخی بیماریهای فرساینده بر جسم و جان او عارض می شود، دنیا مورد نكوهش و مذمت واقع می شود. 8- هیچ گونه امنیتی از خطرهای آن وجود ندارد و انسان در دنیا از خطراتش ایمن نیست، خطرهایی كه از لوازم ذاتی و تحولاتی وجودی دنیاست و استعدادهای كسانی كه بر اثر حركت افلاك و ستاره های آن، اموری را می پذیرند در دنیا مختلف است و ارواح مجرده، از سوی حق تعالی به هر پذیرنده ای از آنها آنچه آماده ی دریافتش هست، افاضه می كنند. 9- ساكنان دنیا همواره هدف تیرهای بلایند، واژه ی اغراض

را استعاره از مبتلایان آورده و كلمه ی مستهدفه را هم كه از لوازم مشبه به است برای ترشیح ذكر فرموده است، همچنان كه تیراندازی را استعاره از ایجاد گرفتاریها، و تیرها را به عنوان ترشیح آورده است. 10- دنیا با ساكنان خود همان رفتاری را دارد كه با گذشتگان داشته است آنها كه از ایشان عمرشان درازتر و خانه هایشان آبادتر و آثارشان بالاتر بود یعنی عظمت آثار آنها چنان بود كه كسی را قدرت داشتن آن نبود و به سبب عظمتی كه داشت نمی توانست به آن برسد. منظور از این قسمت آن است كه دنیا همچنان كه پیشینیان را به نابودی كشانده ساكنان فعلی را هم به آنان ملحق می سازد. اصبحت اصواتهم... و الثری، این جا امام (ع) آنچه را كه بر سر گذشتگان از مردم آمده بطور تفصیل بیان فرموده است كه هشداری باشد برای مردم دنیا. و عبارت: ریاحهم راكده، كنایه از بی حركت بودن و گمنامی آنهاست پس از آن همه عظمت و ابهتی كه در دلهای مردم داشتند. قد بنی بالخراب فناوها، یعنی خانه هایی كه با داشتن اهل و وجود ساكنان در آن آباد و معمور بود اكنون خراب شده و بر روی آن قبرها جای گرفته است. در به كار بردن چهار كلمه ی فناوها و بناوها و مغترب و مقترب، امام (ع) رعایت سجع متوازی ك

رده است، كه در میان هر یك از دو كلمه ی پهلوی هم، قرار دارد و از تقابلی كه میان دوری و نزدیكی وجود دارد، چنین اراده شده است كه آن كه در قبر خوابیده اگر چه قبرش به محل خانه اش نزدیك است اما تنهاست و از خانواده اش دور است. و با بیان چند ویژگی برای خفتگان در قبرها كه وحشتزده و گرفتارند و با وطنهای خود مانوس و همانند همسایگان با هم ارتباط برقرار نمی كنند، اراده كرده است كه این همسایگی و فراغت خاطر آنها و حتی كلیه ی حالات آنها مثل دنیا نیست كه با هم انس و الفت داشته باشند و این مطلب را بدان جهت بیان فرموده تا اهل دنیا از علاقه مندی به آن دوری كنند و چندان دلبسته ی به آن نباشند، و سپس علت آن را كه اهالی قبرها به دیدار یكدیگر نمی روند با این بیان تشریح فرموده است: چگونه میان آنها دید و بازدید باشد و حال آن كه پوسیدگی با سینه ی خود آنها را آرد كرده و كلمه ی طحن را برای این معنا كه كهنگی و پوسیدگی بدنهای آنان را تباه ساخته استعاره آورده و واژه ی كلكل را هم كه به معنای سینه و از لوازم مشبه به است به منظور ترشیح برای آن ذكر كرده است و همچنین لفظ اكل را كه به معنای خوردن است برای این معنا كه سنگها و خاكهای گور بدنهای مرد

گان را به نابودی كشانده اند استعاره آورده است. و كان قد صرتم... المستودع، واژه كان از حروف مشبهه ی به فعل و مخففه از مثقله است، اسم آن ضمیر شان و خبرش قد صرتم است و اشاره است به این كه شما هم مثل گذشتگان خود گویا اكنون به سرنوشت آنان دچار شده اید. و ارتهنكم ذلك المضجع، گویا قبر، محل اقامت شما شده است و شما را از ساكنان پابرجای خود به حساب می آورد، و این كه قبر را برای مردگان به عنوان مستودع یعنی جایگاه موقتی و امانت ذكر كرده به این دلیل است كه برای همیشه در آن جا نیستند بلكه در آینده كه روز قیامت است از آن جا بیرون می آیند و به صحنه ی رستاخیز و سپس قرارگاه ابدی خود رهسپار می شوند. فكیف بكم... القبور، در آخر، امام (ع) به منظور این كه مردم را به كارهای نیك و عبادات تشویق كند و از هوا و هوس و اعمال گناه و معصیت باز دارد ایشان را به احوال روز رستاخیز و هول و هراسهای آن هشدار می دهد و به عنوان پرسش كه آگاه كننده تر است توجه آنها را جلب كرده است، و در ذیل این سوال به این نكته اشاره فرموده است كه در آن روز در حقیقت آدمی بیدار شده و نسبت به آنچه از خیر و شر كه پیش فرستاده و اعمالی كه در دنیا انجام داده آگاه می شود، ب

ه سوی مولای حقیقی و معبود واقعی بازگشت می كند كه در این صورت بطلان تمام معبودهای باطلی كه در دنیا آنها را حق می پنداشته اند آشكار می شود. توفیق از خداوند است.


صفحه 166.